فقط به حضرت على ـ علیه السّلام ـ و حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ می گویند اهلبیت پیغمبر ص در حالی که سایر همسران پیغمبر ص نیز جزء اهلبیت پیغمبر ص محسوب می شوند.
پاسخ :
به عنوان مقدمه دو نکته بیان مىشود. 1 معناى لغوى. 2 معناى اصطلاحى. از نظر لغت اهل بیت مرد کسانى است که در یک خانه با هم زندگى مىکنند (اولاد همسر و حتى کنیزان و غلامان) و بعد مجازاً بر کسانى که نسبت واحدى دارند و یا دین واحدى مىدارند هم اطلاق شده است.[1] 2ـ معناى اصطلاحى و معروف که همان اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ[2] (على فاطمه حسن و حسین ـ علیه السّلام ـ) باشد البته در معناى اصطلاحى اهل بیت (با قطع نظر از روایاتى که بعداً ذکر مىشود) اقوال دیگرى هم وجود دارد، مثلاً ثعلبى مىگوید مراد، جمیع مردان بنى هاشم است[3] بعضى از شافعىها مىگوید: مراد مؤمنون از بنى هاشم است[4]، زید بن ارقم نقل نموده است که زنان پیامبر مراد است[5]. 2 آیهاى داریم در قرآن به این مضمون »و در خانههاى خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را بر پا دارید و زکاه را اداء کنید و خدا و رسولش را اطاعت نمائید خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد[6] و در این آیه بحث مىشود که، مراد از اهلبیت چه کسانى مىباشد. جواب: اگر مراد شما از اهل بیت، همان چیزى است که در آیهاى فوق آمده است جواب این است که خیر همسران پیغمبر جزء اهل بیت نمىباشند، براى اینکه اولاً در خود قرآن و بعض روایات اهل بیت گاهى در معناى لغوى به کار نرفته است بلکه معناى خاصى را اراده شده است، مثلاً قرآن خطاب به حضرت نوح مىفرماید: »که او (فرزندت) از اهلت نمىباشد«[7] مراد این نیست که فرزند شما نیست بلکه مراد این است که اهل دین تو و پیرو تو نیست[8] و یا د رروایات داریم که سلمان از، اهلبیت مىباشد)[9] مراد این نیست که جزء فرزندان ما مىباشد بلکه مراد این است که در دین و اطاعت خدا و... همرنگ ما مىباشد، در آیه تطهیر هم که قبلاً بیان شد مراد از اهلبیت معناى لغوى نیست (قرائن بعداً بیان مىشود) یکى از مؤیدات آیه مباهله است که مىفرماید: »به او بگو، بیایید، ما فرزندانمان را و شما فرزندانتان را ما زنان خود و شما زنانتان را و ما نفسهایمان و شما نفسهایتان را فرا خوانید سپس با هم مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغ گویان قرار دهیم[10]» به اتفاق شیعه و سنى مراد فرزندان در آیه حسنین ـ علیه السّلام ـ و مراد زنان فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ و مراد از نفس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ على ـ علیه السّلام ـ مىباشد. این آیه نشان مىدهد که اهلبیت این چهار نفرند[11] و ثانیاً (جواب اصلى) به اتفاق علماى شیعه و اکثریت علماى اهل سنت مراد از اهل بیت در آیه فقط على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) مىباشند که در این جا فقط یک روایت از طریق اهل سنت نقل مىکنیم »ترمذى و حاکم در روایت صحیحیه، و ابن جریر و ابن منذر و ابن مردویه و بیهقى در سنن خود از ام سلمه نقل کردهاند، که گفت: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در خانه من بود که آیه »انما یرد اللَّه لیذهب عنکم الرجس« نازل شد و در خانه فاطمه و على و حسن و حسین (علیهم السلام) بودند حضرت آنها را داخل عباى که بر دوشش بود قرار داد فرمود: بار خدایا این جمع اهلبیت من مىباشند پس آلودگى را از آنها دور دار»[12] در ادامه آلوسى مىگوید، در بعضى روایات دارد کهام سلمه گفت »اَلَسْتُ من اهل البیت« آیا من جزء اهل بیت (شما) مىباشم حضرت فرمود: تو بر خیرى) و آدم خوبى هستى ولى جزء اهلبیت نیستى»[13] سپس آلوسى مىگوید »و قوله علیه الصلاه و السلام اللهم هولاء اهل بیتى و دعائه لهم و عدم ادخال ام سلمه اکثر من ان تحصى« سخن پیامبر که فرمود اینها (چهار نفر) اهل بیت من مىباشند و در حق آنها دعا فرمود، و اینکهام سلمه را داخل عبا (کساء) را ه نداد آنقدر از طرق مختلف نقل شده است که قابل شمارش نیست. و این روایات عمومیت اهل بیت در آیه را به هر معناى که باشد تخصیص مىزند پس مراد کسانى است که زیر عبا (و کساء) قرار داشتند شامل همراه پیامبر نمىشود.[14] هر چند معناى لغوى اهل بیت عام است حتى شامل غلام هم مىشود ولى این معناى لغوى مراد نیست به اتفاق همه.[15] و ثالثاً از همه اینها گذشته عدهاى از همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در طول زندگى خود به کارهایى دست زدند که هرگز با مقام معصوم بودن (که آیه فوق الذکر براى اهل بیت ثابت مىکند) سازگار نیست مانند ماجراى جنگ جمل که قیامى بود بر ضد امام وقت که سبب خونریزى فراوانى گردید و به گفته بعضى از مورخان تعداد کشتگان این جنگ به هفده هزار نفر بالغ مىشد[16] و اگر مراد پرسشگر این باشد که از نظر لغوى و یا اصطلاحى عرفى مىتوان به همسران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ اهل بیت مىگفت، جواب این است که این اشکال ندارد و به این معنى جزء خانه پیامبر و همسان پیبامبر به حساب مىآیند. خلاصه این شد که به همسران پیامبر جزء اهل بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به معناى که در آیه آمده نمىباشند ولى به معناى لغوى جزء اهلبیت بون آنها مشکل ایجاد نمىکند، و اما اینکه در آیه جزء اهلبیت نمىباشند به سه جهت. 1 مؤیداتى که از خود قرآن داریم. 2 روایاتى که از شیعه و سنى رسیدهاند که مراد از اهل بیت على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام مىباشند. 3 خود آیه تطهیر چون عصمت اهلبیت را مىرساند نمىتواد شامل بعضى همسران پیامبر با کارهاى که انجام دادند بشود.
[1] . راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (چاپ دوم: دفتر نشر الکتاب، سال 1404 ق)ص29 کلمه اهل. [2] . همان. [3] . محمود آلوسى، روح المعانى فى تفسیر القرآن (ناشر اداره الطباعه المزیه دار احیاء التراث العربى، بیروت، سال 1405 ق 1985 م) جزء12، ص14. [4] . همان. [5] . همان. [6] . احزاب/33. [7] . هود/46. [8] . تفسیر نمونه (ناشر دار الکتب الاسلامیه سال 1370)، ج9، ص9. [9] . همان، مدرک، ص118، سطر 14. [10] . آل عمران/61. [11] . آیهاللَّه مکارم شیرازى، تفسیر نمونه ناشر دار الکتب الاسلامیه، سال 1370 ج2، ص437 تا ص447، و هادى نجفى، ولایت و امامت (چاپ خیام قم، توزیع: دار الذخائر قم) ص82 83. [12] . آلوسى بغدادى (محمود)، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى (ناشر اداره الطباعه النمیره دار احیاء التراث العربى سال 1405 ه 1985 م) جزء ج22، ص14. [13] . همان مدرک، ص14، و در تفسیر نمونه ج17 ص307 مىخوانیم »که منابع و راویانى احادیثى که دلالت بر انحصار آیه به پنج تن مىکند به قدرى زیاد است که جاى تردید در آن باقى نمىگذارد تا آنجا که در شرح »احقاق الحق« بیش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گرد آورى شده، و منابع شیعه در این زمینه از هزار مىگذرد نویسنده کتاب »شواهد التنزیل«که از علماى معروف... اهل سنت است بیش از 130 حدیث در این زمینه نقل کرده است. (آیهاللَّه مکار شیرازى و همکاران، تفسر نمونه )ناشر: دار الکتب الاسلامیه، در سال 1370 ش) ج17، ص307. [14] . همان ص15، سطر 1 و 2 (یعنى تفسیر روح المعانى). [15] . همان (روح المعانى) جزء 22، ص15، سطر 3. [16] . تفسیر نمونه )ناشر دار الکتب الاسلامیه سال 1370) ج17، ص307.
........
شبهه :
علومى که نزد امامان شیعه است با علومى که نزد غیر آنها است تفاوتی ندارد و علم آنها هم مثل سایر دانشمندان بشری است.
پاسخ :
فرقهاى زیادى بین علوم ائمه و علوم سایر انسانها وجود دارد از جمله اینکه: 1- علوم دیگران اکتسابى است ولى علوم ائمهعلیهم السلام لَدُنّى و الهى است؛ 2- علوم مردم محدود است ولى علوم ائمهعلیهم السلام مطلق[1] و فراگیر است؛ 3- مردم از علوم غیبى برخوردار نیستند ولى ائمه به اذن الهى از علم غیب برخوردار هستند؛ 4- علوم مردم از طریق حواس ظاهرى است ولى علوم ائمه به طور عمده از راه الهام و افاضه به دست مىآید؛ 5- علوم ائمه حضورى است ولى علوم مردم غیر حضورى (حصولى)[2] است. گرچه ائمه از طریق حصولى هم کسب علم مىکنند ولى نقطهى امتیاز همان حضورى بودن علم آن ها است. به جهت طولانى نشدن پاسخ، فقط قسم پنجم را توضیح مىدهیم: علم امام معصوم علم حضورى[3] و یا ارادى و اشائى[4] است، که از ناحیهى پروردگار عطا شده و به طریق الهام، افاضه مىشود. و یا از رسول و پیغمبر دیگر به آن ها مىرسد و یا غیر از این، از راه هاى دیگرى استفاده مىنمایند (این نوع استفاده کردن از علوم) مخصوص امام است و سایر مردم از این موهبت الهى و عطیهى خدایى محروماند. پس در این جا مراد از علم، آن نیست که از امارات و حواس ظاهرى در اثر استدلال بدست مىآید؛ زیرا در این نوع از علوم همهى مردم با امامعلیه السلام شریک بوده و فرقى با امام ندارند. براى آن که تابع اسباب عادى و وسائل معمولى است و مخصوص یک نفر نیست بلکه تمام مردم و همهى افراد مىتوانند از اسباب عادى، علم به دست آورند. ولى علمى که مورد نظر ماست آن علمى است که پروردگار و علام الغیوب به هیچ کس نداده مگر به کسى که اراده نموده و از میان بندگانش برگزیده و انتخاب کرده و او را بر همهى جماعت دنیا امتیاز داده است. هم چنان که قرآن کریم به حضورى بودن علم ائمهعلیهم السلام اشاره مىکند: (لا یعلم تأویله الاّ الله و الراسخون فى العلم)[5] این مطلب از مسلمات میان سنى و شیعه است که پیغمبر گرامى و جانشینان او، راسخون در علم هستند و خداوند علم و دانش آن ها را با علم و دانش خود مقرون ساخته و عالم بودن ایشان را به تأویل قرآن مجید و کتاب آسمانى در عرض علم خود به تأویل، قرار داده است، هم چنان که علم خداوند حضورى است پس علم راسخون در علم (پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام) هم حضورى است. چنان که در اخبار و روایت هم به حضورى بودن علم ائمهعلیهم السلام تأکید شده است. این اخبار و روایات چندین دسته هستند: 1- طایفهاى از احادیث تصریح کردهاند که ائمهعلیهم السلام خزینههاى علم پروردگارو موضع سرّ وحى و حجّت بالغهى الهى هستند.[6] 2- دستهى دیگرى از احادیث دلالت دارند که ائمه علیهم السلام ورثهى علم پیامبر صلى الله علیه وآله و وارث جمیع پیامبران و رسولان و اولى العزم هستند.[7] از مجموع آیات و روایات استفاده مىشود که علوم پیامبر صلى الله علیه وآله و ائمهعلیهم السلام علوم الهى است و چون به معدن خزاین الهى متصل و از علم غیبت بهرمندند، علم حضورى و مطلق مىباشد. به خلاف علوم عادى مردم که حصولى است و از طریق اسباب عادى و ظاهرى حاصل مىشود.
[1] . حسین مظفر، علم الامام، به قلم آقاى محمد آصفى، ص 139. [2] . همان، ص 115. [3] . همان، ص 136. [4] . مراد از علم اشائى که بعضى از دانشمندان فرمودهاند، شأنى و قوه است که از آن تعبیر آوردهاند به این که (لو شاء ان یعلم لعلم) یعنى هرگاه بخواهند و اراده بکنند که به چیزى عالم بشوند آشنا شده و دانا به آن چیز مىباشند. [5] . سوره آل عمران، آیهى 7. [6] . اصول کافى، ج 1، کتاب الحجه، باب ان الائمه ولاه امه الله و خزنه علمه. [7] . الکافى، ج 1، باب الائمه ورثوا النبىصلى الله علیه وآله.